مرگ؛ این واژه برای خیلی از آدمها ترس را به دنبال دارد، حتی کسانی که ادعا میکنند هراسی از آن ندارند، در لحظه مواجهه با آن نظرشان تغییر پیدا میکند. مواجهه با مرگ و نحوه کنار آمدن با آن در فیلمهای سینمایی زیادی مورد توجه قرار گرفته اما در فیلم “با جو بلک آشنا شوید” تا حدودی کلیشههایی که در ژانر رایج هستند، در هم میشکنند. در مقاله امروز از مجله نقد فارسی با نقد فیلم meet joe black همراه شما هستیم تا به بررسی این درام زیبا بپردازیم!
اطلاعات کلی فیلم meet joe black
فیلم سینمایی meet joe black در تاریخ 13 نوامبر 1998 روی پرده سینماها به نمایش درآمد تا عاشقان آثار درام بار دیگر شاهد یک اثر زیبا باشند. کارگردانی فیلم را مارتن برست بر عهده داشته و نویسندگی آن را “بو گولدمن” و “کوین وید” مشترکاً به انجام رساندهاند. این فیلم با بودجه 90 میلیون دلاری ساخته شده و با استقابل نسبتا خوبی که از آن صورت گرفت، در گیشه به فروش تقریبی 143 میلیون دلاری رسید.
بازیگران فیلم میت جو بلک
از شاخصترین بازیگران فیلم میتوان به آنتونی هاپکینز در نقش “ویلیام پریش” و برد پیت در نقش “جو بلک” اشاره کرد. بازیگران دیگری نیز همچون “کلر فورلانی”، “جیک وبر” و “مارسیا گی هاردن” در این درام آمریکایی به ایفای نقش پرداختهاند. بازی فوقالعاده برد پیت و آنتونی هاپکینز این فیلم را به یکی از بهترین و ماندگارترین آثار مشترک این بازیگران تبدیل کرده است.
اگر به فیلمهای برد پیت علاقمند هستید، نقد فیلم Allied را از دست ندهید.
داستان فیلم meet joe black
هشدار: این بخش از نوشته، قسمتی از فیلم برا برایتان اسپویل خواهد کرد!
مرگ در قالب جسم مرد جوانی به نام جو بلک ( با بازی برد پیت) ظاهر میشود. او با مردی به نام ویلیام پریش( با بازی آنتونی هاپکینز) روبرو میشود و به او میگوید که فقط برای مدت کوتاهی زنده است و به زودی میمیرد؛ ولی تا آن موقع جو بلک همراه او خواهد بود. در این مدت جو بلک در استراحت است و فرصت آموختن چیزهای جدید و آشنایی با ویلیام پریش را دارد.
از آن پس ویلیام، هرجایی که میرود، جو را هم همراه خود میبرد و در انجام همه کارها با او مشورت میکند؛ از جمله در مورد ادغام شرکت با یک شرکت دیگر که موضوع خشم درو ( با بازی جیک وبر) است. درو از اعضای هیئت مدیره است و چون ویلیام خشم او را سر ادغام با شرکتی دیگر برانگیته است، هیئت مدیره را متقاعد میکند تا ویلیام پریش را بازنشسته کنند.
ویلیام که به هیچ وجه نمیخواهد نتیجه سالها تلاش و کارش به هدر رود، درو را به صحبت دعوت میکند و در همین صحبتهایش را با استفاده از تفن به سایر اعضای هیئت مدیره منتقل میکند. آنها که متوجه تبانی درو با شرکت رقیب برای از بین بردن شرکت خودش میشوند، او را از شرکت اخراج میکنند.
از طرفی دختر ویلیام به نام سوزان پریش (با بازی کلر فورلانی) عاشق جو بلک شده و از او درخواست میکند که با او باشد؛ وقتی با این حرف جو روبرو میشود که به زودی قرار است از این جا برود، به او میگوید حاضر است تا با او به هر کجا که جو میرود، بیاید. اما ویلیام به جو میگوید او عاشق مردی شده که تو در جسم او رفتی، نه خود تو!
اما جو که خودش هم عاشق سوزان شده، میخواهد او را با خودش به دنیای دیگر ببرد.ویلیام از جو میخواهد تا واقعیت را به سوزان بگوید و سپس واکنش او را ببیند. در پایان جو قسمتی از حقیقت خودش را به سوزان میگوید و تصمیم میگیرد تا از او خداحافظی کند و او را با خود نبرد.
در پایان جشن تولد ۶۵ سالگی ویلیام، جو بلک جان او را میگیرد. در نهایت مردی که در ابتدای فیلم در کافی شاپ نشتسه بود (برد پیت)، به جسم خود بازمیگردد و با سوزان آشنا میشود.
نقد فیلم meet joe black
“ملاقات با جو بلک” فیلمی است که از ما می خواهد به خودمان نگاه کنیم و بفهمیم که این زندگی یک هدیه معجزهآسا است و شاید کمی بیش از حد داریم به آن بدیهی مینگریم. فیلم “ملاقات با جو بلک” از ما میخواهد که از خود بپرسیم: آیا واقعاً طوری که ما زندگی میکنیم، به اندازه کافی خوب است؟
آنتونی هاپکینز نقش بیل را بازی می کند. بیل یک مرد تجاری بسیار موفق است، اما زمان او فرا رسیده. همه ما باید یک روز بمیریم، این بخشی از زندگی ماست. حالا زمان ویلیام از راه سیده. اما قبل از رفتن او جو بلک را ملاقات می کند و به او کمی فرصت میدهد. در عوض ویلیام به “مرگ” نشان خواهد داد که زنده بودن چگونه است. مطمئناً کمی سخت است اما با این وجود درست است.
اگر به سینمای سالهای 2000 و مفاهیم آن علاقه دارید، حتما نقد فیلم وکیل مدافع شیطان را بخوانید.
زمانی که مرگ شروع به یادگیری چیزهای ارزشمند زندگی ما انسانها میکند، چه اتفاقی میفتد؟ نقطه اوج این فیلم همینجاست. آنچه را که ما انسانها در زندگی خود بدیهی میدانیم، او آنها را پاک و جادویی میبیند. به عنوان مثال، کره بادام زمینی. جو بلک آن را میچشد و درمییابد که شگفتانگیزترین غذایی است که در عمر کوتاه خود خورده است.
موقع خاویار خوردن بقیه او خودداری می کند و کره بادام زمینی بیشتری میخورد. این سکانس یکی از ناب ترین و صادقانهترین صحنههای فیلم است. نه برای آنچه که میبینیم، بلکه به خاطر آن چیزی که میخواهد ما درک کنیم. برای من، این صحنه تصویری است از آنچه که فیلم و زندگی باید درباره آن باشد. زندگی یک هدیه است. چیزهای شگفت انگیز زیادی وجود دارد که ما به عنوان یک انسان آنها را داریم اما فراموششان کردهایم.
با ما نقد فیلم meet joe black متوجه میشویم ما انسانها آنقدر درگیر چیزهایی هستیم که زمانی مهم به نظر میرسند، اما بعد از کلی تلاش و رسیدن به آن، بی اهمیت میشوند. این فیلم میخواهد به ما بگوید شاید چیزهای کوچکی که همین الان داریم، میتوانند بزرگترین خوشحالی ما در زندگیمان باشند. مانند کره بادام زمینی، مانند فوتبال بازی کردن با دوستان، مانند آفتاب گرفتن در بالکن خانه.
فیلم “ملاقات با جو بلک” از ما میخواهد که آن را تماشا کرده و سپس به زندگی خود نگاه کنیم, اینجاست که متوجه شویم چه چیزهای زیادی برای زندگی کردن و خوشحال بودن وجود دارد. فقط باید از همه مه و ابرها عبور کنیم و دوباره زندگی را پیدایش کنیم. در نهایت، این فیلم به ما میگوید اگر عاشق هستید، این اتفاق خوبی است که در زندگیتان افتاده است و اگر نیستید، خوب است که بخواهید عاشق شوید!
درود سپاس بسیار ، فیلمی آموزنده زیبا و به یادماندنی بود … زنده باد انسانیت و نیکی …درک کردن و فهمیدن ، باارزشترین و زیباترین دارایی انسان است .
هنرجوی ادبیات و موسیقی ، قرچک ، ورامین
درسته قدیمیه اما جالبه. مثل کارتونای دیزنی حس و حال بچگی داره.