خوشبختانه به ندرت افرادی پیدا میشوند که انگیزههای قاتلین سریالی را درک کنند؛ وگرنه الان در دنیایی زندگی میکردیم که کلانتریها پر بود از پروندههای قتلهایی که به هم مربوط بودند. در فیلم سون، تلاش دو کارآگاه خبره برای به دام انداختن یک قاتل سریالی را شاهد هستیم. با مجله نقد فارسی همراه باشید تا نقد فیلم Seven بپردازیم!
فهرست مطالب
اطلاعات کلی فیلم Seven
فیلم Seven که در برخی جاها به صورت Se7en نیز دیده میشود، یک سریال آمریکایی در ژانر جنایی- هیجانانگیز است که برای اولین بار در سال 1995 روی پرده سینما به نمایش درآمده است. این فیلم موفق شده است امتیاز فوقالعاده 8.6 را از سایت معتبر IMDB دریافت کند و در رتبه 19 بهترین فیلمهای تاریخ قرار گیرد.
از معروفترین بازیگران این فیلم میتوان به برد پیت (در نقش کارآگاه میلز) و مورگان فریمن (در نقش کارآگاه سامرست) اشاره کرد. این دو نفر نقشهای اصلی فیلم سون را ایفا میکنند و تقریباً در تمامی سکانسها حضور موثر دارند. میتوان گفت این فیلم جزو ماندگارترین آثار مشترک برد پیت و مورگان فریمن به شمار میرود.
فیلم Seven تحت کارگردانی یکی از بهترین فیلمسازان هالیوود، یعنی دیوید فینچر توانست به موفقیت قابل توجهی از نظر تجاری دست یابد؛ با توجه به هزینه 30 میلیون دلاری که صرف ساخت این فیلم شده بود، فروش 327 میلیون دلاری در گیشههای بین المللی موفقیت بزرگی برای آن محسوب میشد.
با کلیک روی این لینک بهترین فیلم های دیوید فینچر را ببینید.
داستان فیلم سون
کاراگاه میلز (با بازی برد پیت) به تازگی به نیویورک منتقل شده است و قرار است که کارآگاه دیگری را در آخرین روزهای فعالیت حرفهای خود به عنوان یک پلیس همراهی کند. در همان روزهای اولی که پای میلز به نیویورک میرسد، یک پرونده قتلهای سریالی پیش روی او و کارآگاه سامرست ( با بازی مورگان فریمن) قرار میگیرد.
آنها با سرنخهایی که در محلهای وقوع جرم پیدا میکنند، متوجه میشوند قاتل قصد دارد هفت نفر را که به نوعی نماینده هفت گناه نابخشودنی هستند، به قتل برساند؛ به این ترتیب قاتل هفت هدف سمبلیک با نشانههای پرخوری، طمع، تنبلی، شهوت، غرور و حسادت خواهد داشت. حالا این دو کارآگاه باید هرچه زودتر و قبل از اینکه تعداد کشتهها بیشتر شود، این مجرم را دستگیر کنند.
نقد فیلم Seven
شروع فیلم با یک صحنه قتل میخواهد به ما بگوید که خودمان را برای تجربهای سراسر هیجان و غافلگیری را آماده کنیم. البته این نکته را نه فقط از شروع فیلم بلکه میتوان از کارگردان آن هم به سادگی فهمید. دیوید فینچر دلهره را برای شما به ارمغان میآورد؛ آن هم بدون استفاده از موجودات ماورائی مثل فضاییها یا ارواح و چیزهایی شبیه آنها. او به قدری این کار را خوب بلد است که با سادهترین چیزها نفس شما را در سینههایتان حبس میکند.
چرا فضای فیلم Seven دلهرهآور است؟
استفاده از پالتهای رنگی تیره به خوبی فضای داستانی فیلم را نمایان میکند. به ندرت شاهد فضایی با نور کافی یا اتاقهایی رنگارنگ هستیم. سازندگان فیلم به خوبی این نکته را میدانند که اگر میخواهند تجربه هیجانانگیزی خلق کنند، باید این را در همه جزئیات رعایت کنند؛ دقیقاً مثل سکانسی که میلز و سامرست وارد خانه “جان دو” میشوند و علاوه بر فضایی تاریک، با نورهایی به رنگ قرمز مواجه میشوند که حس دلهرهآوری برای هر کسی در این شرایط دارد.
در هر سکانسی که لازم بود، موسیقی متن به خوبی خودش را با اتفاقات هولناکی که در فیلم اتفاق میفتاد، وفق میداد؛ در تعقیب و گریزها سرعت بیشتری به خود میگرفت، در صحنههای دلهرهآور باعث ترشح آدرنالین بیشتر در مخاطب میشد و در صحنههایی که باید غمگین میبود، دقیقاً همین کار را انجام میداد.
بارش باران، فضای سنگین، آلوده و غمناک نیویورک را بیشتر نمایان میکرد. اگر دقت کرده باشید، در اکثر سکانسهایی که میلز و سامرست به دنبال سرنخی از قاتل سریالی داستان هستند و خود را به این در و آن در میزنند، باران شدیدی در حال باریدن است تا وخیم بودن شرایط را بهتر به مخاطب نشان دهد. اما زمانهایی که شرایط کمی آرامتر به نظر میرسد، بارش باران هم متوقف شده است؛ و این یعنی هنرنمایی نابغهای به نام دیوید فینچر!
طراحی صحنه و لباس هم از دیگر عواملی هستند که باعث میشوند مخاطب بهتر بتواند فیلم سون را درک کند و با آن همراه شود. دیدن وسیلههای شکنجه در خانه قاتل، لباس بلند مشکی که بر تن داشت، روشهایی که برای قتل از آنها استفاده میکرد و حتی اثراتی که از خود در صحنههای جرم به جا میگذاشت، همه و همه باعث میشوند بیننده بیشتر با روحیات او آشنا شود.
اما نکتهای که در نقد فیلم Seven نمیشود به راحتی از کنار آن گذشت، دیالوگهایی بود که بین کاراکترها رد و بدل میشد. به نظر من بار سنگینی از فیلم بر دوش دیالوگهای آن بود و اتفاقا این کار به بهترین نحو انجام شده بود. وقتی راننده تاکسی از سامرست میپرسد:<<کجا میری؟>> شاید خیلیها حتی شده به شوخی انتظار داشته باشند که در جواب بگوید:<<خانه>> اما جوابی که میدهد، باز هم فضای آلوده آن روزهای نیویورک و نارضایتی سامرست از این شرایط را به رخ میکشد:<<دور از اینجا>>
بهترین مجموعههای تلویزیونی در ژانر قتلهای سریالی را در پست بهترین سریال های قاتل زنجیره ای ببینید!
چیزهایی که باید درباره قاتل فیلم Seven بدانید!
همانطور که گفتیم قاتل با این انگیزه قتلها را انجام میداده که نمایندگان 7 گناهی را که سزاوار مرگ هستند، به سزای اعمالشان برساند. اما آیا با این کار دیگر هیچ گناهکاری در دنیا باقی نمیماند؟ او که نمیتوانست همه افرادی را که از نظرش گناهکارش هستند، به قتل برساند. صحبتهای بین “جان دوو”، “سامرست” و “کارآگاه میلز” کمی مانده به آخر سریال وقتی در راه یک صحرا هستند، نقطه عطفی در فیلم سون به شمار میرود و میتواند جواب بسیاری از سوالات ما را بدهد.
قبل از اینکه سراغ دیالوگهای این 3 نفر برویم، لازم است این نکته را یادآور شویم که قاتل به نوعی انگیزه مذهبی داشته. او فکر میکرده کسانی که کارهای ناپسند انجام میدهندیا عقاید بدی دارند، مثل پرخوری و غرور سزاوار مرگ هستند. با اینکه این فیلم از روی یک ماجرای واقعی ساخته نشده، اما نشان میدهد عقاید متعصبانه تا چه حدی میتوانند برای جامعه خطرناک باشند؛ حتی اگر شخصی که این عقاید را دارد، قدرت و مقام خاصی نداشته باشد.
“جان دوو” اینطور کارهای خودش را توجیه میکند که او چیزی نیست و فقط یک انسان برگزیده است. او در توجیه قتلهایی که انجام داده، اینطور پاسخ میدهد:
- جان: به من نگو چرا دلت برای اونا (مقتولها) سوخته. از نظر من اونا از 1000 نفری که در سودام و گومارا کشته شدند که عزیزتر نبودند.
- سامرست: پس میگی کارهات الهی بوده؟
- خدا روشهای عجیبی برای کارهاش داره.
“جان دوو” در بخشی از صحبتهایش میگوید من هیچی نیستم اما وقتی مردم نتیجه کارم را ببینند، نه میتوانند انکارش کنند نه میتوانند آن را به فراموشی بسپارند.
از نظر جان کاری که انجام میدهد، او را تبدیل به یک الگو میکند و امیدوار است تا بعد از او، افراد دیگری هم برای پاک کردن زمین از گناهانی که به زعمش، مردم به آنها “عادت” کردهاند و “تحملش” میکنند، اقدام کنند و راهش را ادامه دهند؛ همانطور که سامرست هم در فیلم گفت، قاتل قصد “موعظه” مردم را داشته است. تصور چنین شرایطی هم سخت و ترسناک است!
در مقاله بهترین فیلم های آمریکایی با جدیترین فیلمهای سینمایی این کشور آشنا شوید!
گره خوردن فیلم Seven با ادبیات
نمیشود در نقد فیلم Seven حرفی از شعرهایی که در این فیلم به کار برده شد، به میان نیاورد. فیلم سون پیوند محکمی با ادبیات غرب دارد و کسانی که به این زمینه علاقهمند هستند و سررشتهای از آن دارند، لذت دوچندانی از این فیلم خواهند برد. اشعار و نقل قولهای جالبی در این فیلم از شعرای مختلف غربی دیده میشد اما به نظر من زیباترین آنها را “سامرست” در سکانس آخر و به عنوان آخرین دیالوگ فیلم به زبان آورد. متنی از “ارنست همینگوی” به صورت زیر خواند:
دنیا جای بسیار خوبیه و ارزش جنگیدن داره!
ارنست همینگوی
و بعد جمله زیر را اضافه کرد:
من با قسمت دومش موافقم!
سامرست
بیش از حد به seven پرداخته شده. این فیلم حتی در دوران افول امروز هم چیزی برای ارائه نداره و نمیتونه مخاطب رو به خوبی درگیر خودش کنه. حجم زیادی بازیگر نامدار و داستان معمایی رو کنار هم گذاشتن که فقط یه نونی از توش دربیاد.