وقتی درباره نقد فیلم Inception صحبت میکنیم، در واقع بحث ما درباره یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی تاریخ است. به اعتقاد بسیاری از اهالی سینما، این اثر انقلابی در عرصه فیلمهای علمی تخیلی به شمار میرود و کارگردانها و فیلمنامهنویسهای بسیاری آن را الگوی کار خود قرار دادهاند. اگر فیلم Inception را دیدهاید، به شما قول میدهیم با خواندن نقد این فیلم دید شما نسبت به آن کاملاً تغییر پیدا خواهد کرد.
داستان فیلم Inception
“دام کاب” شخصی است که با استفاده از یک دستگاه پیشرفته و عجیب، به خواب افراد مختلف نفوذ میکند و اطلاعات سری یا هرچیز دیگری را که نیاز داشته باشد، به سرقت میبرد. مطمئناً در این مسیر با خطرهای مختلفی روبرو است، خطر به قتل رسیدن، دستگیر شدن و خطرناکتر از همه، گیر افتادن در دنیای رویاها…
دام در یکی از ماموریتهایش، درگیر یکی از خطرناکترین ماجراهای زندگیش میشود؛ ماجرایی که علیرغم ریسک بزرگش، میتواند زندگی او را به کلی تغییر دهد و آرامش را به او و خانوادهاش برگرداند.
داستان Inception خلاقانه است اما دلیل اصلی موفقیت آن دیدگاه کارگردان است. در مقالهی بهترین فیلم های کریستوفر نولان با آثار دیگر این کارگردان آشنا شوید.
کاراکترهای فیلم Inception
در نقد فیلم Inception بهتر است با کاراکترهای مختلف آن و نقشهایی که دارند، آشنا شویم. به این ترتیب بهتر میتوانید فیلم را درک کنید و به نکات ریز و درشت آن پی ببرید.
- استخراج کننده
استخراجکننده کسی است که بزرگترین نقش در سرقت اطلاعات را بر عهده دارد. تمامی جوانب را میسنجند، ذهن هدف را به صورت کامل مورد ارزیابی قرار میدهد و به دنبال آنچه که قرار است سرقت شود، میرود. در واقع زمینهسازی سرقت اطلاعات و قانع کردن ذهن شخص هدف برای این که اطلاعات را به دام و گروهش تحویل دهند، وظیفه استخراجکننده است.
اگر بخواهیم این ماموریتها را با دستبردهای سنتی مقایسه کنیم، دام نقش کلاهبرداری را بر عهده دارد که با حرفها و کارهایش، اشخاص مورد هدف را برای انجام دادن کارهای مورد نظر گروه متقاعد میکند.
- سوژه
سوژه کسی است که گروه دام سعی دارند به رویاهای او نفوذ کنند و با این کار، اطلاعات مهمی را از او به سرقت ببرند یا او را وادار به انجام کاری در دنیای واقعی کنند. در جریان فیلم میبینیم که دام و گروهش سعی دارند به ذهن رابرت فیشر نفوذ کنند و با انجام کارهایی خاص و گذاشتن اطلاعاتی در ضمیر ناخودآگاهش، او را وادار کنند تا کاری را که میخواهند، انجام دهد.
نکته مهمی که در مورد سوژه وجود دارد این است که گروه باید کار خودشان را به قدری دقیق انجام دهند که او متوجه نشود در خواب است و رویا میبیند. ماموریتهای گروه دام این است که سوژه را در هزارتوهای رویای خودش حرکت دهند و او را به سمت هدفی که میخواهند، هدایت کنند. اگر سوژه بفهمد که مشغول دیدن رویا است، کل ماموریت به هم میخورد اما اگر متوجه این موضوع نشود، گروه میتواند ماموریت خودش را با موفقیت به پایان برساند.
- آرشیتکت یا معمار
آرشیتکت کسی است که دنیای رویا را طراحی و معماری میکند. برای مثال مشخص میکند که خیابانها به چه شکلی باشند، نقشه ساختمانها چگونه باشند و … . طراحی دنیای رویاها مثل دنیای واقعی نیست و معمار گروه میتواند از خلاقیت خود برای رساندن گروه به اهدافش استفاده کند. برای مثال با طراحی پلکانهای بیانتها میتواند مانعی بر سر راه دشمنان گروه ایجاد کند.
- رویابین یا میزبان رویا
رویابین شخصی است که ذهنش حامل رویا میشود. برخی افراد آرشیتکت و رویابین را باهم اشتباه میگیرند اما این دو فرد متفاوت از یکدیگر هستند. آرشیتکت رویا را طراحی میکند، جزئیاتش را پیاده میکند و تعیین میکند که نقشه معماری رویا چگونه باشد. سپس این طرح در ذهن رویابین پیاده میشود.
پس از این که طرح مورد نظر در ذهن رویابین پیاده شد، ناخودآگاه سوژه را وارد طرح رویا میکنند. این طرح خام است و فقط شامل خیابانها، ساختمانها و مواردی شبیه این است. این ناخودآگاه سوژه است که آن را با مواردی که میشناسد، پر میکند؛ به عنوان مثال سوژه آدمهایی را که میشناسد، وارد طرح رویا میکند.
این وظیفه رویابین است که پایداری رویا را فراهم کند. اگر او این وظیفه را به خوبی انجام ندهد، ذهن سوژه متوجه میشود که مورد حمله ذهنهای خارجی قرار گرفته و سعی خواهد کرد که با پیدا کردن آن، خود را از رویا بیدار کند. اگر به ماموریت نهایی فیلم دقت کنیم، بیشتر متوجه جزئیات نقش رویابین میشویم.
شهر بارانی: رویابینها نمیتوانند در حالی که خواب میبینند، به مرحله بعدی خواب بروند؛ همانطور که دیدیم در ماموریت 3 مرحلهای گروه دام، یوسف در حالی که نقش رویابین در شهر بارانی را ایفا میکرد، نتوانست همراه دیگر اعضای گروه به مرحله بعدی رویا برود. همچنین شرایط کلی رویابینها روی وضع رویا تاثیر مستقیم دارد. یوسف که در دنیای واقعی در هواپیما شراب زیادی نوشیده بود، نیاز به دفع ادرار داشت و این شرایط باعث شده بود شرایط رویا در مرحله اول به صورت یک شهر بارانی ظاهر شود.
هتل: در مرحله بعدی ماموریت، آرتور رویای هتل را میبیند و به همین دلیل نمیتواند دوستانش را در مرحله دوم خواب همراهی کند. وقتی ماشین یوسف از روی پل پرت میشود، روی قوانین فیزیک رویای مرحله بعدی تاثیر میگذارد؛ دقیقاً به همین دلیل است که جاذبه در هتل از بین میرود و تمامی بدنها و اشیاء در هتل در هوا معلق میشوند.
قلعه برفی: در مرحله بعدی رویا میرسیم به قلعه برفی که قرار است در این مرحله ناخودآگاه ذهن رابرت فیشر برای انجام کاری که گروه دام به اینجا آمدهاند، آماده شود. سوالی که در اینجا مطرح است، این است که چرا با وجود این که بدن ایمز در هتل معلق است، جاذبه محیط قلعه برفی به هم نخورده است؟ بهترین تئوریهایی که برای پاسخ به این سوال وجود دارند این موارد هستند:
- بدن ایمز به قدری سریع جابجا نمیشود که مغز او متوجه معلق بودن در هوا شود.
- فرو رفتن در خوابی عمیق باعث شده است مغز ایمز معلق بودن در هوا را حس نکند.
برزخ: در نقد فیلم Inception میرسیم به خطرناکترین لایه رویا، جایی که ماندن بیش از حد در آن به گفته دام باعث میشود مرز بین رویا و واقعیت از بین برود و انسان فراموش کند که باید به واقعیت برگردد. برزخ در واقع لایه ساختهنشده رویا است و با خاطراتی پر شده است که زمانی دام و کاب آنها را به جا گذاشتهاند. پس به نوعی میتوان گفت رویابین این لایه خواب، دام و همسرش مال (با بازی ماریون کوتیار) هستند.
شاید ماریون کوتیار را بازی در فیلم Allied به یاد داشته باشید. در مقاله نقد فیلم Allied با این فیلم فوقالعاده آشنا شوید.
- جعلکننده
ایمز جعلکننده گروه است و این نقش را بر عهده دارد که با جعل چهره، رفتار و خلاصه همه آیتمهای افراد مختلف، اشخاص مورد هدف گروه را فریب دهد و آنها را به سوی چیزی که گروه میخواهد، هدایت کند. برای مثال در یکی از سکانسهای شهر بارانی او خود را به جای مشاور قابل اعتماد رابرت فیشر، پیتر براونینگ جا میزند و سعی میکند از این طریق اطلاعاتی را جمعآوری کند. او از این اطلاعات استفاده میکند تا تصویر رابرت براونینگ را در ذهن فیشر خراب کند. در واقع این جعلکننده است که از تجسمات ذهن سوژه علیه خودش استفاده میکند تا اهداف گروه را محقق کند.
نقد فیلم Inception
برای برخی فیلمها بهتر است قبل از تماشای فیلم، نقد آن را بخوانید اما توصیه میکنیم قبل از خواندن نقد فیلم Inception، حتماً این فیلم را تماشا کنید؛ چرا که بدون دیدن آن به احتمال زیاد حتی یک کلمه از نقد فیلم را متوجه نخواهید شد.
شاید مهمترین قسمت نقد فیلم Inception مربوط به پایانبندی آن باشد. تقریباً تمامی کسانی که این فیلم را تماشا کردهاند، این سوال که «در سکانس آخر “دام” در خواب بوده است یا واقعیت» برای چند ساعت به مهمترین سوال زندگیشان تبدیل شده است. اینجا هستیم تا به این سوال پر از رمز و راز پاسخ دهیم.
“کریستوفر نولان” کارگردان نابغه دنیای سینما، فیلم Inception را طوری ساخته است که تقریباً هیچ نقدی نمیتواند ثابت کند که در شخصیت اصلی در سکانس آخر، به واقعیت برگشته بود یا در خواب بوده است. اما با بررسی برخی شواهدی که در فیلم موجود بود، میتوان بعضی احتمالات قوی را بررسی کرد و به یک جواب نسبتاً محکم رسید.
مطمئناً بیشتر از 90 درصد بینندگان فیلم Inception در سکانس آخر منتظر بودند تا ببینند فرفره (توتم دام) از حرکت میایستد یا نه تا با استدلال به آن نتیجه بگیرند که دام در واقعیت است یا خواب. اما چیزی که بیشتر از همه چیز در سکانس آخر جالب توجه است، این است که دام توجهی به افتادن یا نیفتادن فرفره نمیکند.
در طول فیلم میبینیم که دام وقتی بین خواب و بیداری گیر میکند، با پریشانی توتم خود را میچرخاند تا از خواب و بیداری خود مطمئن شود، اما وقتی به خانه برگشته است، مثل این که دیگر برایش مهم نیست که در خواب است یا بیدار. او فقط میخواهد فرزندانش را ببیند و هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست.
حالا از این بحثهای فلسفی و درام که دور شویم، نوبت میرسد به این که دام در خواب بوده است یا واقعیت. برای پاسخ به این سوال باید چندین مورد مهم را بررسی کنیم.
دام به واقعیت بازگشته است!
اولین احتمالی که برخی شواهد برای آن موجود هستند، این است که کاب در سکانس آخر به واقعیت بازگشته است و بالاخره میتواند فرزندان خود را واقعی در آغوش بگیرد. راستش را بخواهید، علیرغم وجود همه احتمالات ضد و نقیض برای رویا یا واقعی بودن سکانس آخر و حتی کل فیلم شخصاً علاقه داشتم که سکانس آخر در دنیای واقعی اتفاق میفتاد. بگذریم و به شواهد واقعی بودن سکانس آخر بپردازیم:
1. دام حلقه رویایی را در دست ندارد
همیشه در نوشتههایی مثل نقد فیلم Inception باید به دنبال ریزترین جزئیات باشیم و از آنها به نتیجههای بزرگ برسیم. وقتی دام در عالم رویا به سر میبرد، حلقه ازدواجش را در دست دارد اما در سکانس پایانی و در همه سکانسهایی که گفته میشود در دنیای واقعی سپری میشوند، این حلقه را در دست او نمیبینیم. این یکی از نشانههایی است که میتوانیم بگوییم دام در سکانس آخر به واقعیت بازگشته است.
2. بچههای دام بزرگتر شدهاند
اگر به بچههای دام در رویای او دقت کنید، متوجه میشوید که آنها لباسهای متفاوتی با سکانس آخر پوشیدهاند. همچنین اگر سری به صفحه فیلم Inception در سایت IMDB بزنید، متوجه میشوید که از بازیگران با سنین متفاوتی برای فرزندان دام استفاده شده است. همه اینها باعث میشوند شک ما برای این که دام در واقعیت به خانه برگشته است، بیشتر شود.
3. بازگشت دام به شهر غیرعادی نبود
شاید با خودتان بگویید رفتار افراد حاضر در فرودگاه عجیب است و شبیه محیطهای غیرواقعی و طراحیشده برای رویاست. مثلاً این که همه افراد از جمله مامور کنترل گذرنامه به دام زل زدهاند. واقعاً این چنین نیست و طبیعتآً شغل مامور کنترل گذرنامه همین است. مورد دیگری که درباره سکانس فرودگاه وجود دارد، حضور پدر دام است. این مورد هم میتواند توجیه منطقی داشته باشد. دام میتوانست با یک تماس ساده از هواپیما او را از حضورش در شهر باخبر کند.
در مقاله بهترین فیلم های آمریکایی، با دیگر شاهکارهای دنیای هالیوود آشنا شوید!
4. چرخش فرفره شاید بتواند واقعی بودن دنیا را ثابت کند
فلسفه استفاده از توتم فرفره توسط دام این است که اگر از چرخش ایستاد، دام در دنیای واقعی به سر میبرد. متاسفانه یا خوشبختانه قبل از این که کامل از این موضوع سر دربیاوریم، جناب آقای نولان دستور کات شدن صحنه را دادند و ما را تا آخر عمرمان با یک یا شاید هم چندین سوال بیجواب تنها گذاشتند.
این نکته را از یاد نبرید که هر وقت دام فرفره را در طول فیلم میچرخاند، هیچ وقت دچار لرزش نمیشد اما در این سکانس قبل از این که صحنه کات شود میبینیم که فرفره کمی میلغزد. البته دلتان به این فکت خوش نباشد؛ چون قضیه خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست و نمیتوانیم فقط با یک فرفره به خواب یا واقعی بودن سکانس آخر پی ببریم. در ادامه مقاله، احتمال رویا بودن کل فیلم را بررسی خواهیم کرد.
5. ادعای کریستوفر نولان درباره مایکل کین
در یک مصاحبه کریستوفر نولان اعلام کرد تمامی سکانسهایی که مایکل کین (پدر دام) در آنها حضور دارد، در واقعیت جریان دارند. با وجود تمامی شواهد ضد و نقیضی که در نقد فیلم Inception درباره واقعی یا رویا بودن فیلم وجود دارند، این ادعا میتواند باعث بیشتر گیج شدن مخاطبین فیلم شود.
کل فیلم رویای دام بوده است!
همانطور که گفتیم دلایل کافی برای این وجود ندارد که به طور قطعی بگوییم که دام در سکانس آخر در رویا بوده است یا واقعیت اما برای هر کدام دلایلی داریم. در این قسمت دلایل رویا بودن کل فیلم را بررسی میکنیم:
1. آیا توتم دام هنوز کار میکرد؟
بیایید کمی با توتمها و عملکردشان بیشتر آشنا شویم. اصلا توتمها در فیلم Inception چه نقشی داشتند؟ توتمها در این فیلم برای این به کار میرفتند که افرادی که به خواب دیگران نفوذ میکردند، با استفاده از این توتمها از خواب یا بیدار بودنشان مطمئن شوند.
نکته مهمی که درباره توتمها وجود دارد، این است که هر کسی باید توتم خودش را بسازد و فقط خودش از نحوه عملکرد آن اطلاع داشته باشد. در غیر اینصورت او میتواند در تله خواب دیگران گیر بیفتد. یعنی کسی که از نحوه عملکرد توتم او خبر دارد، او را در خواب خودش تصور کند.
وقتی آریادنی به دام میگوید که توتمها ایده بسیار خوبی برای سنجش واقعیت هستند و کار او خوب بوده است، دام در جواب میگوید:«راستش فکر مال بود… این فرفره هم برای اون بود. اون اینو در رویا میچرخوند، این هم به چرخیدن و چرخیدن ادامه میداد و به هیچوجه نمیفتاد.» از قوانین کار کردن توتمها این بود که کسی غیر از صاحبش، از نحوه کار اون باخبر نشود؛ اما دام این اشتباه را مرتکب شد. پس حالا این احتمال وجود دارد که دام در رویایی آریادنی باشد یا هنوز در یکی از رویاهایی حضور داشته باشد که آریادنی برای فیشر طراحی کرده بود. به همین دلیل نمیتوانیم روی عملکرد فرفره دام حساب باز کنیم.
از همین فکت بالا میتوانیم متوجه شویم که توتم دام برای خود او نبوده و در اصل برای “مال”، همسر دام بوده است. پس اگر دام در رویای همسرش باشد، باز هم نمیتواند با استفاده از فرفره رویا یا واقعی بودن زندگی خودش را تشخیص دهد.
2. دام و مال چندین لایه در رویای عمیق فرو رفته بودند
آماده باشید که همه چیز عجیبتر میشود. جایی که دام ماجرای خودش و همسرش را برای آریادنی تعریف میکند، متوجه میشویم که آنها در ماجراجویی خود به رویاها، چندین و چند لایه در خواب فرو رفته بودند. در قوانین فیلم این بر این نکته تاکید شده است که برای بیدار شدن از هر لایه خواب باید افرادی که در خواب حضور دارند، یک بار بمیرند. اما دام در تعریف ماجرای خود فقط یک بار خودکشی را برای برگشتن به دنیای واقعی تعریف کرد. (خوابیدن در ریل قطار)
شاید وقتی مال اصرار داشت که برای بازگشت به زندگی واقعی باید خودکشی کنیم، در اشتباه نبود و این دام بود که دیگر نمیتوانست فرق بین رویا و واقعیت را تشخیص دهد. همانطور که خودش هم میگفت وقتی بیش از حد در رویا غرق شوی، این خطر وجود دارد که دیگر نتوانی واقعیت را بشناسی. به نظر میآید دام از وقتی که همراه همسرش در چندین لایه خواب عمیق فرو رفته بودند، فقط یک لایه به زندگی واقعی برگشته است و هنوز در دنیای خواب حضور دارد.
بیایید کمی بیشتر به سکانس خودکشی مال دقت کنیم. دام وارد اتاق هتل میشود و همه چیز را به همخورده میبیند. وقتی که از پنجره به بیرون نگاه میکند، همسرش را در لبه پنجره ساختمان دیگری میبیند که دقیقاً شبیه این ساختمان است. بیش از حد شبیه به محیطهای معماریشده در دنیای رویاهاست! نه؟
علاوه بر آن، دام دستش را دراز میکند و از مال میخواهد تا دستش را بگیرد. در حالی که فاصله بین آنها بسیار زیاد است. اگر دقت کنید، هیچ چیز شبیه دنیای واقعی نیست. احتمالاً مال در این صحنه خودکشی کرده است تا یک لایه به دنیای واقعی نزدیکتر شود.
3. دام به رویای سایتو منتقل شود
حتی اگر فرض کنیم که برخی سکانسهای فیلم در دنیای واقعی اتفاق افتادهاند، بیایید این احتمال را بررسی کنیم. دام برای نجات سایتو به برزخ میرود تا او را برای بازگشت به دنیای واقعی متقاعد کند. بالاخره بعد از بحث زیاد و یادآوری این که او کیست، موفق به انجام این کار هم میشود. اما این کار زمانی انجام میشود که کار از کار گذشته شده است.
طبق قوانین فیلم بیدار شدن از چندین لایه خواب باید مرحله به مرحله اتفاق بیفتد؛ یعنی اول باید از برزخ به قلعه برفی بیایند سپس به هتل، سپس به شهر بارانی و در نهایت به دنیای واقعی. اما وقتی و سایتو خودکشی میکنند، رویابین مرحله قلعه برفی از خواب بیدار شده و دیگر امکان ندارد که آنها بتوانند از آن مرحله به عقب بازگردند. این تئوری وجود دارد که حالا که این مرحله خالی از تجسمات شده است، سایتو آن را با تجسمات ذهن خودشان پر میکند و دام پس از خودکشی به داخل خوابی منتقل میشود که پر از تجسمات ذهن سایتو است. پس این احتمال قوی وجود دارد که در پایان فیلم، دام در رویای سایتو باشد.
4. محیط فیلم غیرواقعی است!
در بعضی صحنهها، محیط شهرها و خیابانها به نحوی به تصویر کشیده است که بسیار شبیه محیطهایی هستند که در دنیای رویاها توسط آرشیتکتها طراحی میشوند. برای مثال وقتی دام برای دیدن دوستش به شهر مومباسا میرود، در نمای بالا، شهر بسیار شبیه هزارتوهای دنیای خواب به نظر میرسد. همچنین وقتی در حال فرار از دست مامورهای مسلح است، آنها از ناکجاآباد پیدا میشوند.
مورد عجیبتر اینکه وقتی ایمز همه سکههایش را کازینوی مومباسا باخته است، ناگهان دو ستون سکه در دست دارد. از دیگر مواردی که میتوانند احتمال رویا بودن کل فیلم را افزایش دهند، دزدیدن کیف فیشر توسط ایمز به صورت جادویی و بدون تماس و همچنین تنگ شدن دیوارهای شهر مومباسا هنگام تعقیب و گریز دام توسط مامورها هستند.
موسیقی فیلم Inception
موسیقی فیلم Inception هم مثل خود فیلم جزو شاهکارهای دنیای سینما محسوب میشود و میتواند شما را عمیقاً در خودش غرق کند. جالب است بدانید موسیقی این فیلم توسط موزیسین معروف، هانس زیمر ساخته شده و از بخشهای مختلف قطعه فرانسوی “نه، افسوس هیچچیز را نمیخورم” (به فرانسوی: Non, je ne regrette rien) از ادیت پیاف (Edith Piaf) تشکیل شده است.
نکته جالبی که راجع به این آهنگ وجود دارد، نام آن است. نام این آهنگ “Dream Is Collapsing” یا “رویا در حال تمام شدن است” میباشد. مثل این که کریستوفر نولان سعی دارد به افراد حاضر در سالن سینما و ما بفهماند که همه فیلم رویا بوده و حالا بعد از تماشای یک رویای عجیب و غریب، شاهد به پایان رسیدن آن هستید.
این قطعه فوقالعاده را میتوانید از همینجا بشنوید:
نتیجهگیری
نقد فیلم Inception در مجله نقد فارسی اینجا به پایان میرسد اما قطعاً این پایان ماجرای این فیلم پر رمز و راز نیست. هیچ وقت برای تماشای این فیلم دیر نیست و حتی شاید چندین بار دیدن آن هم برایتان خستهکننده نباشد. با وجود این که چندین سال از اکران این فیلم در پرده نقرهای سینماهای جهان میگذرد اما هنوز که هنوز است، به ندرت فیلمی توانسته چنین تجربهای را برای کاربران به ارمغان بیاورد. امیدوارم باز هم شاهد چنین فیلمهایی از کریستوفر نولان بزرگ باشیم!
در سایت نقد فیلم نقد فارسی، نوشتههای بیشتری درباره شاهکارهای دنیای سینما و تلویزیون بخوانید!
کل تاریخ سینما به قبل و بعد اینسپشن تقسیم میشه. به نظرم نولان بهترین کارگردان تاریخه. بعدیشم فینچره.