دیالوگ های سریال 13 reasons why

دیالوگ های سریال 13 reasons why

اولین فصل سریال 13 دلیل برای در سال 2017 شروع شد و این آغازی بود برای همراهی ما با هانا بیکر. هانایی که مرکز اصلی دیالوگ های سریال 13 دلیل برای است. نوجوانان در دنیای فیلم و سریال خاص هستند و کارهای عجیبی انجام میدهد. برای مثال در سریال ریوردیل شهر را از فساد پاک میکنند یا در سریال تایتانز در برابر تهدیدات کیهانی به دفاع از زمین قد علم میکنند.

داستان هانا بیکر با این ماجراها فرق داشت. همه ما در نوجوانی غمگین یا حتی افسرده شده ایم اما هیچوقت به انتهای راه نرسیده ایم. راهی که شاید با دیدن سریال 13 دلیل برای … توانستیم انتهایش را بشناسیم. شاید به همین خاطر بود که 13 Reasons why جزو آن دسته از سریال های تینیجری نتفلیکس شد که بعد از تمام شدن هم طرفدار داشت. در ادامه دیالوگ های ماندگار سریال 13 دلیل برای را می‌خوانیم.

حتما بخوانید: نقد سریال ریوردیل

دیالوگ های سریال 13 دلیل برای …

کلی جنسن: مهم نبود که کی برگردم. حقیقت همیشه اونجا بود. آخرش مجبور بودم که با بقیه آدم های توی کاست روبرو بشم.


هانا بیکر: من داستان های زیادی شنیدم و نمیدونم که محبوب ترین اون ها کدومه. اما میدونم کدوم یکی از اون ها کمترین طرفدار رو داره … “حقیقت”.


دیالوگ عکس نوشته هانا بیکر

هانا بیکر: تو غیر از زندگی خودت از زندگی کسی خبر نداری. وقتی که با یه قسمت از زندگی کسی بازی میکنی، فقط با اون قسمت بازی نمی‌کنی. متاسفانه هیچوقت نمیتونی اونقدر دقیق و ظریف باشی. وقتی با یه قسمت از زندگی کسی بازی می‌کنی، داری با کل زندگیش بازی میکنی. همه چیز، همه چیز رو تحت تاثیر قرار میده.

خرید اکانت نتفلیکس ارزان

هانا بیکر: اما بالاخره شایعات به من هم رسید. طوری که به همه میرسه. همه هم میدونن که نمیشه خلاف یه شایعه رو ثابت کرد.


هانا بیکر: برای جسیکا راحت تر بود که من رو به عنوان یه آدم بد بشناسه تا آدمی که توی کافه مونه دیده بود. راحت تر بود که قبول کنه. درک کردنش ساده تر بود… برای اون بهتر بود که شایعه ها درست باشن.


هانا به تایلر: خب، کجا بودی؟ من قد و قواره و موهات رو دیدم اما صورتت واضح نبود. با این وجود از خودت دست کشیدی. نمیدونم چرا وقتی گفتی هیچ جا، چشمات رو چرخوندی و پیشونیت عرق کرد.


هانا به کلی: کلی، حرف هایی که در مورد تو میزدن برازنده تو بود اما برای من نه! با این حال من پیش تو بودم و حرف ها بیشتر و بیشتر میشدن!


هانا: با پخش شدن هر طرف کاست یه خاطره قدیمی زیر و رو میشه. یه مشهوریت به چیزی تبدیل میشه که دیگه نمیشناسمش!


هانا به جاستین: ممنونم جاستین، از صمیم قلب. بوسه اول من عالی بود. اون یک ماه و خورده ای که با هم بودیم، جاهایی که رفتیم و بوسه هایی که گرفتیم عالی بود. تو عالی بودی.


کلی: من هانا بیکر رو زیاد نمیشناختم. یعنی، میخواستم که بیشتر بشناسمش. ما هیچوقت فرصت نزدیکی بیشتر به هم رو پیدا نکردیم. و من حتی یک بار هم قدرش رو ندونستم. حتی یک بار!


کلی: و الآن خیلی دیره.
        به همین خاطره که الان پر از احساس نفرت ام. نفرت از خودم. من باید هم داخل اون لیست باشم. چون اگه اینقدر از فکرهای دیگران نمیترسیدم شاید به هانا میگفتم که یه نفر هست که اهمیت میده.


“چرا باید چند تا کاست رو ارسال کنی که تو رو به همکاری در خودکشی محکوم میکنه؟ نمیفرستی. اما هانا میخواد که ما، کسانی که داخل لیست هستیم، آخرین حرف هاش رو بشنویم. ما هر کاری میکنیم که این کاست ها به دست کسانی که اسمشون داخلش نیست نیوفته.”


کلی در مورد برایس: هر بار میخوام برم و یقه اش رو بگیرم. اونقدر هلش بدم که دست از سر دختره برداره. اما به جاش هر بار خودم رو به ندیدن میزنم. مگه چیکار میتونم بکنم؟


“سلام دخترا و پسرا. هانا بیکر اینجاست. زنده و در حال پخش. بدون هیچ درخواستی. امیدوارم که آماده باشید چون قراره داستان زندگیمو براتون بگم. یا شاید هم دقیق تر؛ داستان تموم شدن زندگیم. اگه داری به این کاست ها گوش میکنی، تو هم یکی از این دلیل ها هستی!”


حتما بخوانید: دیالوگ های فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک


به ما میگن که بزرگ فکر کنیم، آرزوهای بزرگ داشته باشیم و بعدش ما رو میکنن توی قفس. 12 سال تمام بهمون میگن کجا بشینیم، کی بریم دستشویی و چطور فکر کنیم. زمانی که 18 سالمون میشه حتی 1 بار هم فکر نکردیم و هیچ ایده ای از خودمون نداریم. بعدش هم باید بزرگترین تصمیم زندگی مون رو بگیریم. البته اگه پول زیادی نداشته باشی و نمره های خوبی هم نگرفته باشی، بیشتر تصمیمات برات گرفته میشن.

از معروف‌ترین دیالوگ‌های دنیای سینما: دیالوگ های فیلم لئون حرفه ای

تحریریه نقد فارسی. عناوینی که با این اکانت انتشار می‌یابد، کاری جمعی از هنر همکاران ما در مجموعه نقد فارسی است.